جدول جو
جدول جو

معنی دسی خی - جستجوی لغت در جدول جو

دسی خی
زشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست خط
تصویر دست خط
نامه ای که کسی با دست خود نوشته باشد، دست نوشت، چگونگی و کیفیت نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سی سی
تصویر سی سی
واحد اندازه گیری حجم برابر با یک هزارم مترمکعب. میلی لیتر، سانتی مترمکعب
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
مصدر دس ّ است در تمام معانی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به دس ّ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دی دی و اراده می کرد از آن ’یا یدی’ (وای دستم) پس سیر کردند شتران بر آواز آن غلام پس گفت اعرابی مر غلام را لازم گیر این آواز را و خلعت داد غلام را پس این است اصل حداء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیخی
تصویر سیخی
منسوب به سیخ، گوشه ایست در دستگاه شور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست خط
تصویر دست خط
((~. خَ))
نامه یا نوشته ای که کسی با دست خط نوشته باشد، دست نوشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سی سی
تصویر سی سی
سانتیمتر مکعب (اختصاری)
فرهنگ فارسی معین
آدم زشت و ژولیده، آدم چاق و بد لباس
فرهنگ گویش مازندرانی
کنجکاوی، ور رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بی خود، بیهوده
فرهنگ گویش مازندرانی
بازیچه، ابزار دست، آدم بسیار چاق و بد لباس
فرهنگ گویش مازندرانی
صرف نظر کن، در گذر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی قرارداد در روابط تولیدی ارباب و رعیتی که یک سوم محصول
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بلوک کسلیان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی